آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
وبلاگى برای دانشجویان رشته مدیریت خدمات درمانی دانشجویان مدیریت خدمات درمانی 90 اصفهان دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم من ولی تمام استخوان بودنم
لحظه های ساده ی سرودنم
درد می کند
انحنای روح من شانه های خسته ی غرور من تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است
کتف گریه های بی بهانه ام بازوان حس شاعرانه ام
زخم خورده است
دردهای پوستی کجا؟ درد دوستی کجا؟
این سماجت عجیب پافشاری شگفت دردهاست
دردهای آشنا دردهای بومی غریب دردهای کهنه ی لجوج
اولین قلم حرف حرف درد را در دلم نوشته است
دست سرنوشت خون درد را با گِلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد،رنگ و بوی غنچه ی دل است
دفتر مرا دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا درد گفته است درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟
درد، حرف نیست!!
درد، نام دیگر من است... (قیصر امین پور) نظرات شما عزیزان: farshad
ساعت15:43---30 دی 1391
زیبا بود اما کلی حرص و حسرت خوردیم و ناراحت شدیم
جمعه 22 دی 1391برچسب:, :: 20:2 :: نويسنده : مرجان بهرامی
|